سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطره ی اکبر عبدی از مرحوم حسین پناهی



«یک روز سر سریال بودیم.

هوا هم خیلی سرد بود.

از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.

گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما میخوری؟!

گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟
گفتم: آره.

گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.

من فقط دوستش داشتم!






تاریخ : سه شنبه 93/4/17 | 8:12 عصر | نویسنده : زهرابانو | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.